توی موزیک ویدیو فیک لاو دوباره همه اعضا توی یسری اتاق گیر افتاده بودند و باید با ترس هاشون مقابله میکردند. توی اتاقی که تهیونگ بود اون پشت اگر دقت کنید نوشته «save me» ، نجاتم بده. خب اینو یه گوشه از ذهنتون نگه دارید چون بعدا نیازمون میشه. حالا بیاید برم سراغ داستان وبتون سیو می.

همونطور که گفتم داستان سیو می دقیقا موزیک ویدیو ای نیید یو عه. ولی یکم جزئی تر

داستان درباره 7 تا پسره دبیرستانیه که دوستای صمیمی هم هستن و کلی هم باهم خوش میگذرونن. عاقبت وقتی مدرسه هاشون تموم میشه اینا از هم جدا میشن و هرکی میره پی زندگی خودش. جین هم برای زندگی میره آمریکا. بعد دوسال جین برمیگرده کره. ( عا یه چیز جالب ... جین وقتی برمیگرده کره تاریخ 22 می هست. درست مثل زمانی که ای نیید یو منتشر شد) بعد که برمیگرده کره میخوابه و یه خواب عجیب میبینه. خوابش با نامجون شروع میشه که نامجون توی یه پمپ بنزین داره کار میکنه. بعد تو ادامه میبینه که هر 6 تا دوستش دارن توی اب غرق میشن ( خب اینجا هم اون قسمت توی موزیک ویدیو ران که تهیونگ توی اب داشت دست و پا میزد رو گوشه ذهنتون نگه دارید) جین میره شنا کنه تا دوستاشو نجات بده که یهو از خواب میپره.

برگاش از این خوابی که دیده میریزه و میگه بزار برم ببینم توی این 2 سال چه اتفاقی برای بقیه دوستام افتاده. کمر همت میبنده و میره همون پمپ بنزینی که توی خواب دیده. هرچی میگرده نامجون رو پیدا نمیکنه. میگه خواب بود دیگه قطعا تو واقعیت نبوده. ولی وقتی مسئول پمپ بنزین رو میبینه میگه حالا بزار از اونم بپرسم. از مسئول پمپ بنزین میپرسه که اره تو کیم نامجون میشناسی؟

مسئولم میگه اره چند وقت پیش اینجا کار میکرده ولی الان زندانه!

جین میره زندان و با نامجون ملاقات میکنه ... ازش میپرسه چیشد که سر از اینجا در اوردی نامجونم میگه: توی پمپ بنزین که کار میکردم با یکی از مشتری ها دعوام شد و افتادم زندان ( فک کنم با همون یارو که پول انداخت جلو پاش دعواش شده)

جین از نامجون میپرسه از بقیه چی خبری نداری؟

نامجونم میگه نه زیاد. از تهیونگ و یونگی که خبری ندارم ، جیمین و جیهوپ که توی بیمارستانن بخاطر مشکلات روانی ( خب تو ای نیید یو کاملا ما دیدیم که جیهوپ و جیمین حالشون خوب نبود و افسرده شده بودند. توی ران هم اگه دقت کنید جیمین توی یه بیمارستانه البته درست یادم نمیاد جیمین بستری بود بعد جیهوپ اومد پیشش یا برعکس نمد دقیقا.) و جونگکوک که تصادف کرده و دیگه بین ما نیست ( اول از همه که تف به نویسنده مازوخیسم دارش ... دوم اینکه دقیقا اخر موزیک ویدیو ای نیید یو یه ماشین به جونگکوک میزه و .. اره.)

جین میره تو شوک و میخواد بره دنبال تهیونگ که اتفاقی اون رو توی خیابون مبینه که دست بند زدن و دارن میبرش و کلی ادم دورش جمع شدن و با دوربینای گوشی هاشون دارن ازش عکس میگیرن و میگن اون کسیه که پدرش رو کشته. ( خب الان احساس میکنم چقدر تباه بودم که فکر میکردم اونی که تهیونگ تو ای نیید یو کشت شوهر وحشی دختری بوده که دوسش داشته.) جین که اصلا برگی براش نمونده بریزه خیلی ناراحت میشه و میره ساحل.

یهو یه گربه به جین نزدیک میشه ( بگید فقط من نیستم وقتی که به اینجای داستان رسید سریع گفتم گربهه یونگیه ... ولی خب نیست ) گربهه با جین صحبت میکنه (جلل خالق) و به جین میگه فکر میکنی اگه بتونی برگردی گذشته میتونی همه اینا رو درست کنی؟ جینم میگه اره اگه بتونم برمیگردم گذشته و کاری میکنم این اتفاقای بد برای هیچ کدومشون نیوقته ( شبیه دراما تولد ابی شد)

این گفتگوش با گربه که تموم میشه یهو شیشه ها میشکنه و یه انفجار مانند رخ میده ( اینجاس که ما بالاخره به فیلم اوت و فیک لاو میرسیم. ) و جین انگار از خواب بیدار میشه و تاریخ 11 اپریله.

از اون به بعد جین میتونه در زمان سفر کنه و هر روز همون 11 اپریل رو زندگی میکنه تا بتونه زندگی دوستاشو نجات بده و هربار که موفق نمیشه یه انفجار و شکستن شیشه رخ میده و دوباره برمیگگرده 11 اپریل. شنیدید توی فکتا و تئوری های بی تی اس به جین میگن مسافر زمان؟ بل بل کاملا منظورشون همین جاست.

خب جین هی سعی میکنه دوستاشو نجات بده و کمابیش موفق میشه. از دعوای نامجون با اون مشتری جلو گیری میکنه

جیمین که 2 سال بخاطر بیماری روانی بستری بوده رو فراری میده

جیهوپ که توی بچگی مادرش توی شهربازی ولش کرده و از شهربازی میترسه ( دقیقا فیک لاو) توی بیمارستان دستش رو میگیره و نمیزاره پاش بشکنه

یونگی که میخواسته خودشو تو اتاقش اتیش بزنه ولی جین میاد و نجاتش میده.

( خب حالا فیک لاو و ای نیید یو رو با هم به یاد بیارید. جیمین میخواست توی وان اب خودکشی کنه و این براش ترس شده بود و توی فیک لاو باید باهاش مقابله میکرد و اخرشم هم انبوهی اب کنارش اومد. جیهوپ که بخاطر خاطرات کودکیش افسرده شده تو فیک لاو مجبوره با اون رو به رو بشه ... همون شهربازی و اینا. یونگیم که داداشمون عشق اتیشه ... اون میخواست مثل جیمین خودش رو بکشه و اتیش بزنه و توی فیک لاو مجبور شد که باهاش رو به رو بشه. تهیونگ هم وقتی پدرش رو کشت کلی گوشی سمتش گرفته شده بود و همه داشتن ازش عکس میگرفتن و این ترسش بود همون جور که توی فیک لاوم دیدید اون توی اتاقش باید با اون همه گوشی رو به رو میشد)

حالا میرسیم به نقشای اصلی داستان ... جونگکوک و تهیونگ. خب همونطور که استاد نامجون فرمودن ماشین به جونگکوک زده و جان به جان افرین تسلیم کرده. و حالا میرسیم به قسمت جذاب و برگ ریزون داستان. جونگکوک وقتی ماشین بهش میزنه میبینه که اون کیه. اون کسی نیست جز ... جیننننننننننن

البته واقعا جین نیست ... شایدم باشه اینو نمیدونم ولی جونگکوک فکر میکنه که جین بهش زده و فرار کرده. ( اگه دقت کرده باشید کلا از موزیک ویدیو های ای نیید یو به بعد یه جور چلنج بین جونگکوک و جین و بقیه اعضا شکل گرفت. دلیلش اینه که جونگکوک فکر میکنه جین بهش زده و بقیه اعضا هم از این موضوع خبر دارن ولی چیزی بهش نمیگن) اینبار گربهه سراغ جونگکوک میاد و میگه مرگ دردش کمتره میخوای بمیری یا زنده بمونی و جونگکوکم میگه میخوام زنده بمونم. خلاصه که گربهه جونگکوک رو از اینکه جین میتونه توی زمان سفر کنه مطلع میکنه ( خب خب حالا یه دقیقه بیاید بریم فیلم اوت. دقت کرده باشید وقتی که جین داشت همشون رو از پشت پنجره نگاه میکرد ، هیچ کس متوجه جین نمیشد و فقط جونگکوک بود که میتونست اون رو ببینه. دقیقا به همین دلیل که اون میدونه جین مسافر زمانه.)

تهیونگ. داستان سیو می با تهیونگ تموم میشه و موزیک ویدیو فیلم اوت هم دقیقا همینطور. حالا سیو می اخرش چی میشه؟ تهیونگ سوجو رو شکسته و داره میره تا پدرش رو بکشه. جین که داره اخرین تلاشش رو قبل از تموم شدن وبتون برای نجات دادن تهیونگ میکنه میپره جلو تهیونگ رو بگیره که زار سوجو میره توی شکم خودش(نویسندش کلا سادیسم داره)

حتما فکر میکنید جین مرده ولی چند صفحه بعد دوباره صدای شکستن میاد و جین توی 11 اپریل بیدار میشه.

حالا یادتونه توی ران تهیونگ توی اب داشت دست و پا میزد و توی فیک لاو هم پشتش نوشته بود سیو می؟ بل بل تهیونگ داره از جین درخواست میکنه که اون رو نجات بده اما نمیدونه که بدبخت خود جین به فنا میره.

این همه فک زدیم حالا با این همه داستانی که گفتیم بریم برسیم به فیلم اوت.

موزیک ویدیو با جونگکوک شروع میشه که توی یک اتاق نسبتا بهم ریخته ایستاده. یه تئوری وجود داره که میگه اون اتاقی که جونگکوک توش وایستاده انگار یچیزی بین زمان حال و گذشتست. زمان انگار بی مفهومه توی اون اتاقی که جونگکوک ایستاده.یه تئوری بدیم که این اتاق بهم ریخته در اصل یک جور خاطرس. یک قدح تو خاطرات. که مثل یه موزه میتونی بری ازش بازدید کنی. حالا چرا ؟ خب تو ادامه متوجه میشید.

 بیاید با هم بررسی کنیم.

دلیل 1 :

به ابرای پشت سر جونگکوک دقت کنید. اول از همه اون ابرا خیلی به پنجره نزدیکن پس قاعدتا اون اتاق روی زمین نیست. یه اتاق معلق در اسمونه که این پدیده عملا تو واقعیت اتفاق نمیوفته مگه اینکه مثل انمیشن اپ به اتاقه بادکنک بسته باشند ( یکم زیادی نوشتم دارم چرت میگم ).

حالا یه دقتی ام به حرکت ابرا بکنید. چقدر سریع حرکت میکنند. دیدید تو فیلما مثلا میخوان بگن طرف تو زمان سفر کرده یا زمان زیادی گذشته شخصیت اصلی بی حرکت ایستاده و همه ادمای اطرافش تند تند رد میشن؟ اینم یه همچین حالتی داره. ابرا توی حالت عادی اینقدر سریع حرکت نمیکنند پس اینم میتونه یه نشونه باشه که توی اون اتاقی که جونگکوک هست زمان بی معنیه. میتونیم

دلیل 2 :

اینجا تهیونگ هم دقیقا توی همون اتاق بهم ریخته و رها شدست. حالا نکته جالب اون ساعت شنی گوشه تصویره. ساعت شنی عملا نماد و سنبل زمانه و یا باید به صورت عمودی به این سمت یا اون سمت باشه اما اینجا افقی رها شده که کاملا به ما میرسونه که زمان توی اون اتاق مطرح نیست.

خب جین مسافر زمان بود. جایی که جین ایستاده همون اتاق بهم ریختس و اون طرف پنجره که همون اتاقه کاملا مرتب و همه اونجان. جالبه بدونید اونور پنجره 7 تا ادم هست پس یعنی خود جین هم اونجاست. با این اوصاف میشه گفت اون اتاق بهم ریخته زمان حاله و اون طرف پنجره گذشته است که جین میتونه اون رو ببینه.

به پنجره دقت کنید. نور افتابه و هیچ چیز عجیبی پشتش نیست که این بیشتر نظریه مطرح نبودن فضا و زمان رو توی اتاق بهم ریخته هه رو تقویت میکنه

جین حالا یه ساعت شنی دستشه که داره اون روصاف میکنه ( زمانش داره شروع میشه و زمان معنا پیدا کرده.) حالا زمان چی داره شروع میشه؟ بله زمان جین برای عوض کردن گذشته و نجات دادن دوستاش.

گفتیم که جونگکوک تنها کسیه که از سفر زمان جین با خبره و تنها کسیه که میتونه جین رو ببینه. یهو متوجه جین میشه که زمانش شروع شده این در حالیه که زمان اونها تموم شده. خط زمانی جین با اونها موازی نیست. حالا چرا وقتی زمان جین شروع شد زمان اونا تموم شد؟

اینم به همراه اون قدح خاطراته بعد میگم.

چون زمانشون تموم شده همه محو میشن و فقط جین میمونه

رسیدیم به بخش جاذاب داستان. توی وبتون سیو می هر وقت جین زمانش تموم میشد صداش شکستن شیشه و انفجار می اومد و جین از خواب بلند میشد. حالا اینجا هم دقیقا وقتی زمانش تموم میشه اون اتاق مرتب منفجر میشه و کثیف میشه ( حالا متوجه شدید که چرا اتاقه رها شده و بهم ریخته بود. در اصل جین توی اینده ایستاده بود. اینده عملا هیچ حرکتی نمیکنه ... همونطور که ساعت شنی گفت و انگار این گذشته هست که سعی میکنه خودش رو به اینده برسونه ... سو کم کم گذشته که اونور پنجره باشه با اینده که اینور پنجره باشه یکی میشه و این یعنی تایم جین تمومه. توی اینده هم پسرا هر کدوم توی بدبختی خودشون بودن و برای همین از اونجا محو شدن) حقیقتا برگا خودم ریخت.

ایح رسیدیم به بخش مورد علاقه من. خبب از کجا بشروعم.

بزار از اول بگم. هر وقت جین به گذشته بر میگشت در اصل یه پورتال ( اگه درست بگم ) جدید درست میکرد. یه دریچه جدید و یه دنیای جدید و وقتی که زمانش توی اون دنیا تموم میشد و شیشه ها میشکست اون به یه دنیای جدید میرفت. حالا چه بلایی سر دنیای قبلی میاد؟ اینجا دو تا نظریه وجود داره. یا همین جوری ادامه میده یا هم که زمان بی مفهوم میشه. سریال تو فوق العاده ای رو دیدین؟ همشون شخصیت های ی کمیک بودن و تا وقتی که نوبتشون بود بازی میکردن ولی وقتی صحنه عوض میشد مرفتن به یه جایی به نام «سایه» تو سایه اونایی که اگاه بودن شخصیت داستانی ان میتونستن کارایی که میخوان رو بدون خط داستانی نویسنده انجام بدن و بعدا هم یادشون بمونه. اما اونایی که خود اگاهی نداشتن فراموش میکردن تو سایه چه اتفاقاتی افتاده.

دقیقا یه همچین تئوری رو میتونین اینجا ببینید. اول موزیک ویدیو اتاقه توی اسمون بود ( الانم همه این در های که مربوط به پورتال های قبلیه توی اسمونه) بهم ریخته بود و ساعت شنی داخلش افقی افتاده بود. این یعنی زمان توی اون دنیا به پایان رسیده و انگار مثل همون سریال تو فوق العاده ای توی سایه میرن.

میشه اینجا تئوری داد که جونگکوک اگاه بود که جین میتونه توی زمان سفر کنه. برای همین توی زمان تموم شده باز هم بود و انگار به یاد می اورد ولی بقیه نه. 

پس میشه گفت که این در ها هر کدوم مال یکبار سفر جینه و توش زندگی ادامه داره ولی نه ما مفهوم زمانی که الان توی ذهن ماعه. سو اگر به زیر در ها نگاه کنید انگار از زمین کنده شدن. تو علم فیزیک ما معتقدیم که زمان همه جا یکسان نیست برای همین میشه گفت هر وقت که زمان توی دنیا ها تموم میشه اونا توی زمین و هوا معلق میمونن و زمان براشون بی مفهوم میشه. ( عاخ مغزم )

اینجا جین اخرین تلاش هاش رو برای نجات دادن تهیونگ میکنه. میشه یه فکت اینجا داد که تهیونگم میدونسته جین توی زمان سفر میکنه. ولی خب نمیشه دلیل محکمی براش اورد.

اینجا انگار جین توی ایندس و تهیونگ توی گذشته که حالا هر دو طرف به یک نقطه زمانی رسیدن برای همینم هر دو طرف یکجور و بهم ریختس.

خب ما گفتیم زمان تموم شده و دنیا تو حالت سایه ایش فرو رفته اما جین و تهیونگ هنوز اونجان. چرا؟ میشه گفت چون تهیونگ توی اون دنیا نجات داده شده و مثل بقیه اعضا شده. بقیه اعضا دارن توی مکان های دیگه سایه رو زندگی میکنند و تهیونگ چون در اونجا نجات داده شده هنوز همون جاست. اخر ویدیو میبینید که جین جلوی تهیونگ بود اما بعد محو شد.

خب اخر وبتون جین میمیره و دوباره شیشه ها میشکنه و بیدار میشه. توی یک دنیای جدید. توی دنیای قبلی که باقی مونده دیگه هیچ جینی نیست و اون مرده. میشه اینجا یه تئوری داد که جین وقتی در رو باز کرد منتقل شد به دنیای بعدی و اون جینی که الان توی دنیای قبلی وجود داره گذشته هست و توی گذشته جین مرده پس جین گذشته از اون دنیا کاملا محو میشه. ( خودمم نفهمیدم چی گفتم)

عا بزارید ببینم میتونم واضح تر بگم.

خب ببینید هر دنیا که تموم میشد یه دنیای جدید درست میشد و همینطور از همه اعضا یه نسخه جدید. یعنی الان توی همه اون دنیا ها اعضا وجود دارند فقط با زندگی های متفاوت. جین توی اخرین دنیاش تهیونگ رو نجات میده ولی خودش از دست میره. ولی چون اون قدرت سفر در زمان رو داره دوباره به دنیای جدید منتقل میشه اما اون نسخه از جین که توی گذشته بود میمیره و از اون دنیا محو میشه. سو برای همینه که دیگه جلوی تهیونگ نبود.

عاح انگشتام داره از جا در میاد. از دیشب تا الان فقط 3 ساعت خوابیدم. کل دیشب رو تا صبح که داشتم تحقیق میکردم . صبحم که بلند شدم تا الان دارم تایپ میکنم :"

اما حالا یه چیزی. توی بخشای یونگی و جیهوپ واقعا مغزم به هیچ تئوری یا فکتی نرسید. اصن نفهمیدم چیشد و فقط تنها چیزی که فهمیدم این بود که دقیقا همین صحنه ها رو توی ای نیید یو ، فیک لاو و بلک سوان داشتیم حالا تئوریش چیه خدا میدونه. اگه تئوریش رو میدونید جان جدتون بهم بگید از دیشب خود درگیری پیدا کردم:"